قاصدک مسافر

قاصدک،قاصد حرف های پرسکوت جزیره زمین تا ناکجا

قاصدک مسافر

قاصدک،قاصد حرف های پرسکوت جزیره زمین تا ناکجا

امتحانا شروع شد

فردا دارم برمی گردم شمال 

میگن اونی که رفتنی باید بره... منم دارم میرم  

باید برم درس بخونم می خوام وقتی بر میگردم قدر خنده گل خندون باشم ... آره درسته قدر خنده شما...  

 

 

 

برام دعا کن آخه وقتی اونایی که همدیگر و دوست دارن واسه هم دعا می کنن ارتعاش صدای مهربونشون نه فقط تا هفت آسمون میرسه بلکه برمی گرده و دل دلدار و روشن می کنه ... 

 

 

سلام  

چند روزی درگیر امتحانا بودم و نتونستم آپ کنم 

 سخت بود اما تموم شد  می خوام بازم از نوشته های خودم براتون بزارم

 

 

 

 

 

کاش باران بودی  

تا کلامی باشی  

آرزویی باشی  

بر لب تشنگان صحرا 

 

تا گل پژمرده باغچه همسایه 

اندکی یاد کند یادت را 

 

کاش باران بودی  

بر دل رود و تن جنگل سبز 

نقش بودن می زدی  

  

تا تو باران باشی 

یادم از حس قشنگت نبود خالی و من 

آرزویم این است  

تا دمی قطره شوم  

گم کنم در تو و روحت همه بودن را  

 

و تلاشم این است 

که گل باغچه چشمانت لحظه ای یاد کند یادم را....

                                                                                 فهیمه